افراد " بله قربانگو " و مضرات آنان برای شرکتها و سازمانهای تجاری

ترجمه : علی سماواتی
فوق لیسانیسه مدیریت ، دانشگاه شیللر ؛ هایدلبرگ - آلمان

هاملت : آیا آن تکه ابر را که شبیه به یک شتر است در آسمان می بینی ؟
پولونیوس : آری ، بدرستی که جثه اش مانند یک شتر است .
هاملت : ولی به گمان من به یک راسو شبیه است .
پولونیوس : آری ، اندامش به یک راسو شبیه است .
هاملت : و یا شبیه به یک نهنگ ؟
پولونیوس : آری ، کاملا شبیه به یک نهنگ .هاملت ، پرده سوم ، صحنه دوم


آیا جملات فوق به نظرتان آشناست ؟ البته پولونیوس یک شخصیت افسانه ای است ولی امثال او در سازمانها و شرکتهای مدرن امروزی زیاد دیده می شوند . برای اینکه موضوع را بهتر دریابید ، در یکی از جلسات بعدی خود که با مدیران و همکاران مشغول گفتگو و مشاوره می باشید و از بی نتیجه بودن مطالب رنج می برید ، کافی است نظری به اطراف خود افکنده و تعداد خانمها و آقایان "بله قربانگو" را بشمارید . مطمئنا پی خواهید برد که اکثر همکارانتان آن مطالبی را عنوان می کنند که شنیدن آنها برای روسایشان خوشایندتر است . در دنیای رقابت آمیز امروز وجود افراد "بله قربانگو" به دلایل گوناگون برای سلامت هرگونه سازمانی ، به مثابه سمی کشنده است .
یک اقتصاددان کنجکاو به نام کانیس پرندرگاست (Canic Prendergast) از دانشگاه شیکاکو ، هنگامی که دید همکارانش در جلسات مختلف همواره با روسا و مدیران خود موافقت کرده آنان را با مطالبی از قبیل چگونگی وضع هوا و غیره سرگرم می کنند ، به این مسئله علاقمند شده پی برد که علم اقتصاد به تنهایی قادر به حل موارد مربوط به روابط اجتماعی موجود در یک سازمان نیست . لذا وی با استفاده از ابزار علم اقتصاد ، مدیریت مدرن و روان شناسی ، تئوری جدیدی را به نام مردمان "بله قربانگو" به ثبت رسانید . این تئوری اساسا نشان می دهد که چگونه موافقتهای بیجا و غیرمنطقی ، فقط به منظور کسب رضایت دیگران ، به منافع اصلی یک  سازمان لطمه وارد ساخته آن را به نابودی و ورشکستگی می کشند .
پیام اصلی پرندرگاست این است که سازمانها و شرکتها خود در پروراندن افراد "بله قربانگو" و حتی تشویق آنها سهیم می باشند . او برای توجیه این ادعای خود به عوامل عمده زیر اشاره دارد:


1- ارزشیابی سطحی و ذهنی کارمندان توسط مدیران و کارفرمایان
اگر کارمندان برپایه راندمان و نتیجه واقعی کار خود نسبت به هدف نهایی سازمان به طور دقیق ارزشیابی شوند ، دیگر قادر نخواهد بود با همگان موافقت کرده نظرات منفی و یا خبرهای ناخوشایند خود را در رابطه با عملکرد سازمان پنهان کنند .
2- ارتباط مستقیم درآمد کارمندان با چگونگی نظر کارفرمایان نسبت به آنها
در سازمانهای امروزی کارمندانی که حامل اخبار واقع گرایانه ولی ناخوشایند می باشند موقعیت خود را تا حدی نزد مدیران مربوطه از دست داده پیشرفت کمتری از نظر مادی و معنوی خواهد داشت .
3- ازدیاد کارها و پروژه های گروهی
همانطور که به وسیله تئوریهای مختلف روان شناسی نیز ثابت شده است ، تمایل به موافقت با دیگران در افرادی که به صورت گروهی کار می کنند بیشتر دیده می شود. دلیل این تمایل دشوار بودن اثبات نظریه های شخصی نزد دیگر اعضای گروه است.
4- عدم رعایت فاصله لازم میان کارمندان و کارفرمایان
با نزدیک شدن هرچه بیشتر کارمندان به کارفرمایان ، کارمندان آسانتر می توانند به عقاید و طرز تفکر کارفرمایان خود پی برده به آنها اطلاعات و گزارشات ناصحیح ولی خوشایندتر بدهند . بنا بر تئوری پرندرگاست پرورش و تشویق خانمها و آقایان " بله قربانگو " در هر سازمانی می تواند مشکلات و ضررهای زیر را به دنبال داشته باشد :


* کاهش در ارزش و بازده اطلاعات که دو عنصر حیاتی در عملکرد هر سازمانی می باشند .
* سلب شدن اطمینان کارفرمایان از کارمندان و پایین آمدن کلی ارزش کار کارمندان
*گرایش مدیریت به مرکزی کردن سیستم تصمیم گیری به علت کاهش نفوذ و ارزش نظریات کارمندان .
* نارضایتی کارمندان و کاهش راندمان کار آنها به علت عدم نفوذ در تصمیم گیری.
* از دست رفتن موقعیت سازمان به علت کمبود ایده ها و ابتکارات جدید و عدم توانایی در پاسخگویی  صحیح به مشکلات موجود .
بنا به دلایل مذکور ، پرندرگاست نکات زیر را به مدیران و کارفرمایان توصیه میکند :
* کارمندان را به طور عمیق و دقیق ارزشیابی کنید .
* کارمندان را به مطلع ساختن شما از مشاهدات  دقیق و صحیح خودشان ، هرچند ناخوشایند ، تشویق کنید .
* گاهگاهی به کارمندان ، کارها و پروژه های اختصاصی محول کنید تا بتوانند نظریات و ابتکارات شخص خود را نیز بپرورانند و بروز دهند .
* در پی بردن به انگیزه های درونی کارمندان خود بکوشید .
* کارمندانی که همواره خبرهای خوش و پاسخ " بله صحیح است . "  بر زبان دارند را تحت نظر و آزمایش قرار دهید .


و اما هشدار پرندرگاست به تمامی خانمها و آقایان بله قربانگو :
همیشه به خاطر داشته باشید که در انتهای نمایشنامه هاملت این پولونیوس است که بوسیله خنجر کشته می شود نه خود هاملت !